- بذل کردن
- بخشیدن بخشش کردن بخشش کردن
معنی بذل کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درآغوش گرفتن: (بچه را بغل کرد)
شاشیدن گمیز ریختن چامیدن شاشیدن ادرار کردن گمیز انداختن
شادمانی کردن
کسی را در آغوش گرفتن
حلال کردن، از جرم و گناه کسی درگذشتن
ترابردن
زدودن
تخصیص
در کاری خلل وارد آوردن کار شکنی کردن
نوسته کردن گلو گیر شدن، دشمنی کردن -1 از غصه و مصیبت و گرفتگی و تاثر گریان و غمگین شدن و بخود فرو رفتن: (طفلک براثر ملامت بغض کرده)، کینه گرفتن
ذبح کردن، سر بریدن، سر بریدن حیوانی حلال گوشت را
باخر رسانیدن چیزی را بسر بردن، موافقت کردن با چیزی
گناه کردن، خطا کردن
برانگیختن، زنده کردن (مردگان)، فرستادن
بیزار کردن، دور کردن
اسیر کردن، دربند کردن، چسباندن
عاشق کردن، آشفته کردن
گردن کشیدن نافرمانیدن، دست اندازی ستم ستم کردن تعدی کردی تجاوز کردن، نافرمانی کردن یاغی شدن سرکشی کردن عصیان ورزیدن
اوباردن بنگشتن ناجویده فرو بردن بلعیدن
عمارت کردن ساختمان کردن
جستاردن کاویدن کنجکاوی کردن در امری، گفتگو کردن درباره مطلبی
تقسیم کردن، توزیع
ستردن بیهوده ساختن بی معنی کردن، ناراست جلوه دادن ابطال
گفتگو کردن
برکنار کردن
سعی کردن، کوشیدن
بوسیدن
قیمت کردن
نفخ، ورم و متورم شدن
گشاده کردن (در و مانند آن) گشوده کردن مفتوح ساختن، وا کردن گره
مرسوم کردن، متداول کردن، رایج کردن، مد کردن
سال کردن درخت. یک سال بار کم و یک سال بار بسیار آوردن
شکم نرفتن سخت شدن فضول در معده و اجابت نکردن آن با درد شکم